عزیزم توکه نیستی ...

ساخت وبلاگ
امروز سیزده به در بود.سیزده روز از سال ۱۴۰۳را پشت سر گذاشتیم.بدون اینکه متوجه گذر زمان بشیم بدون اینکه بدونیم چی داره به سر عمر گرانبهایمان میاد.در یک چشم بر هم زدن میرسیم به روزی که بگیم ۴۰۳هم داره تموم میشه.سیزده بدر امسال مصادف بود با شهادت حضرت علی.قربان حضرت علی بگردم شهادتش دقیق روز سیزده رو سنگین تر کرد.و امروز با تمام سنگینیش به خیر گذشت.از لحظه ی تحویل سال دلتنگ بودم و نمی‌دونستم دلیل دلتنگیم چی بود.ساعت شش صبح که سال تحویل شد بقیه رو آماده کردم بریم طبیعت چادر بزنیم.تا دهم فروردین توی دامن طبیعت زیر چادر خوش و خرم لذت بردیم.همه اومدن .قشنگ بود تا اینکه موتور ماشینمان قفل کرد و ....اونجاش دلتنگم کرد.ماشین که خوب شد و کمی اعصابم راحت شد .دوباره خوشحالی برگشت.ولی امروز بازم دلتنگتر بودم.امشب دوست داشتم بنویسم ولی واقعا چیزی واسه نوشتن ندارم.شاید وبلاگمو برای همیشه حذف کنم.شایدم دلم نیاد.ولی فعلا تصمیم بر حذفش دارم.چیزی واسه نوشتن ندارم. عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 15:13

چند وقتی میشه سراغ وبلاگم نیومدم.اصلا وقت ندارم که بخوام بیام.اینقدر درگیر بچه ها و زندگیم هستم که هیچ وقت آزادی برای خودم نذاشتم.شاید تنها وقت آزادم همون چند روز مسافرتم به طرفای شمال بودرشت.ماسال.ماسوله.السبلانگاه بعداز اونجا نمک آبرود وووووتقریبای جاهایی را که دوست داشتم رفتیم.من مهدی نارین.نیلو رهام یه مسافرت چندنفره و چند روزه خیلی خیلی قشنگ و خوش بود.به نازنین قول دادم کیان که دوسالش شد باهم همین راه رو که رفتیم تکرار کنم.چون واقعا خوش بود.توی وبلاگم ثبتش کردم چون از بهترین سفرهایم بودتکرارش با کیان مامان بزرگیهدورش بگردم عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 17:34

بیست و هفتم فروردین هزارو چهارصد و دو شروع سال جدید با مرگ دایی رقم خورددایی عزیزو مهربانم چقدر مرگ ناگهانیت تلخ بود.همه رو شوکه کرد.ساعت شش صبح وقتی که ویز ویز موبایلم بیدارم کرد میدونستم خبری که ساعت شش صبح برسه تکان دهنده سدیدم اسم بابا روی گوشیم افتاد.گفتم خدایا خیر باشه.باترس زیادی گوشیمو وصل کردم.بابام خبر سکته ی دایی رو توی بندرعباس بهم داد.تکان خوردم.واقعا تکان دهنده بود.باورم نمیشد.چه وقت رفتن بود.تلخترین و شاید بدترین جای مرگ دایی و خاکسپاریش این بود که بچه های لعنتی و ....نذاشتن جنازه رو بیارن اینجا دفن کنن.همونجا توی غربت خاکسپاری انجام شد و غریب گور شد تا ابددایی جان هیچ وقت مهربانیهات رو فراموش نمیکنم.هیچ وقت هم اونایی که نذاشتن اینجا دفن بشی رو نمیبخشم و حتی به وصیتت هم عمل نکردن.خدا نابودشان کنه هرکی که نذاشت.دایی جان واقعا وقت رفتنت نبود عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 12:37

ساعت رو که نگاه میکنم پنج عصر نشون میده.دقیقا یک هفته س مریضم.سرفه های پی در پی امان از سینه م بریدن.از خودم در تعجبم.توی اوج کرونا و بیماری من یک بار هم توی اون دو سال سرمای جزیی نخوردم اما الان تا دم مرگ رفتم.تمام بدنم درگیر سرما خوردگی شدیدم شد.نسبت به هقته گذشته کمی بهترم.دراز کشیدم و به گذشته رفته م.غرق در افکارم بودم که انگار در واقعیت بودم.دستی توی سرم احساس کردم دوست داشتم این دست تا ابد موهامو نوازش کنه و این لحظه هرگز هرگز تمام نشه ولی در یک آن به واقعیت برگشتم و هیچی نبود غیراز احساس سنگین روی دلم و دلتنگی همیشه گیم.یک ماه دیگه سال ۴۰۱ هم تموم میشه و دقیقا وارد شش سالگی نبودت میشمبیستم تیرماه ۹۶یک روز بعداز دفاعت در کمال ناباوری ترکم کردیبعضی مواقع که فکر میکنم باورم نمیشهبا خودم میگم موقتیه.ازم عصبانیه برمی گردهمطمعنم میایبه امید روزی که تو بیای و بگی بانو بانو میمانم عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 16:52

اصلا نمیدونم اسم سر تیتر نوشته م رو چی بزارم که وبلاگ ثبتش کنه.امشب اسمشو گذاشتم آرامشاره آرامشخیلی قشنگهمثل الان قلب و روح منهیچ چیزی به اندازه آرامش داشتن لذتبخش نیست حتی سلامتیکل وبلاگم رو خوندم.تمام مطالبم برای تو بود تویی که نه میدونم کجایی نه میدونم با کی هستی و نه میدونم چکار میکنی و ووووکاش از همون موقع که با نامردی تمام ترکم کردی و رفتی این آرامش رو داشتم و زجر نمی کشیدم.کاش همه چی خوب پیش میرفت تا منم کمتر بهت فکر میکردم.ولی مگه میشد یا مگه میشه از تو گذشت نه فراموش میشی نه ازیاد میری همیشه مثل همان روزای اول آشنایی هستی برام.جاده سرابله .خونه ای که اونجا داشتیم و وقتی که دلتنگ بودیم میرفتیم روی سنگ می نشستیم سنگ توی خونمون مثلا بود.خونمون دیوار داشت.خوشها همونجا دفن شدن.از موقعی که اون پناهگاهمون تواون جاده خراب شد توهم خراب شدی.گفتم خوبه نزدیک هم باشیم راحتتریم خودمو به آب و اتش زدم تا بالا و پایین خونه خریدیم بازم افسوس خرابش کردی.نابودم کردی.از دستت چه ها که نکشیدم وااااااااااااای واااااااااااای از دستتوای وای از دستتنمیدونم دارم چی مینویسم ولی همینو میدونم که غرق در اشکم.غرق در دلتنگیمغرق در گذشته مگذشته ای که با هزاران بدبختی ساختیمش و یک روزه نابودش کردیحقم پیشت زیادهاز حقم نمیگذرم.انشالا روزی بیای برای حلالیت تا دیر نشدهدوازده سال کم نبودحق من........ عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 75 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:40

بعضی مواقع اینقدر زندگی آرام آرام و عادی میگذره که دوست داری چیزی بنویسی اما هیچی رو برای نوشتن نداری.ذهنت خالی از هر چیزیهامروز منم بسان همان پرنده ی سبک بال هستم که بال میزند و بالاتر میره و خسته نمیشه.ذهنم همانقدر ارام و سبک هست که بالهای پرنده هستواقعا نمیدونم چی بنویسم.اما میلاد خونه ش رو فروخت .پسرم دعای خیرم همیشه بدرقه ی راهت و زندگیت.تو بلوار آزادی خونه جدید خرید.پسر خوش قلبم از همینجا واست دعای خیر میخونم انشالا بهترین و زیباترین زندگی تو خونه جدید داشته باشی.عشق مادر تو لایق بهترینهایینارین زیبایم دقیقا بیستم شهریور تولد چهارسالگی فوت کنه واسه پنج سالگیدورت بگردم نانای شیرین زبان.انشالا تولد ۱۲۰ سالگیتمهدی هم اول مهر باید واسه رفتن به دانشگاه حاضر بشه.ترم سه میخونه.خدایا کمکش کن به خیر و خوشی فارغ التحصیل بشه .بهش گفتم باید همش درس بخونی.زن گرفتنت میزارم واسه سال ۱۴۰۵ انشالا.حالا شایدم زودتر.من دارم کمبودهای سالها کم بودنم کنار پسرام رو جبران میکنم.اما مگه فراموش میشه اون سالهای لعنتیآرزو به دل بودم دو ساعت با یکی از بچه هام برم جایی.برم اقلا قدم بزنم.همه خوشیهام رو خودم از خودم گرفته بودمکسی رو سرزنش نمیکنم چون هیچ کسی مجبورم نکرده بود فقط خودم بودمخودم را هم دیگه سرزنش نمیکنم.چون منم لایق بهترینها بودم و هستم و خواهم بود.عاشقانه خودم و زندگیم و بچه هامو دوست دارم. عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 67 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:02

شاید جدا از اتفاقهای زندگی م بعضی مواقع هم مثل الان پیش بیاد یه چند خطی برای شکستم بنویسمشکستی که ۱۵ سال از بهترین روزهای عمرمو نابود که چی بگم جهنم کردبعضی رفتنها قشنگ بوی نیومدن میدهاز چشماش میخونی که دیگه رفت که برهاینجور مواقع غروب هاش میشه چند سالشبش میشه ظلمات لاینفکبسان آنکه تو رفتی که برویومن در همان خیابان مانده ام که بمانمحرف دلمو حمید هیراد میزنه اونجا که میگهآخر همان شد که نباید میشدآهآخر همان رفت که نباید میرفتواقعا یه رفتنهایی هست که جای خالیشون با هیچ چیز پر نمیشه و بغضش روی گلومون تا آخر عمر میمانه عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 0:03

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استشعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر استآنچنان می فشرد فاصله راه نفسم که اگر زود اگر زود هم بیایی دیر استرفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بوددلم از هرچه و هرکس که بگویی سیر استسایه ای مانده زمن بی تو که در آیینه همطرح خاکستریش گنگ ترین تصویر استخواب دیدم که برایم غزلی میخواندیدوستم داری و این ساده ترین تعبیر استکاش بودی و با چشم خودت می دیدیکه چگونه نفسم باغم تو درگیر استتارهای نفسم را به زمان می بافمکه تو شاید برسیولی حیف که بی تاثیر است عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 116 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 0:03

چند روزی است که مینو به رحمت خدا رفته.دختر عموی نازنین و مظلومی که شاید پنجاه سال دیگه هم وقت رفتنش نبود.رفت سفرش به بهشت.از روزی که مینو رفته تا امروز دقیقا شش روز شده حال درست و حسابی ندارم.مدام دلتنگم.به خودم فکر میکنم به آینده به گذشته.به زندگیم.به همه چی.به بچه هام.قراره چی بشه .کاش از آینده خبر داشتم.نمیدونم دلتنگیم دلیلش مرگ مینوه یا نه.اما اونقدر دلتنگم که ....دوست دارم حال دلم خوب بشه.دوست دارم به حالت عادیم برگردم.دلتنگ نباشم.ناراحت نباشم‌.شاد باشم .این دلتنگی اذیتم میکنه.کاش بشم بانویی که دوست دارم .بانویی که دلش با زندگی و بچه هاش عشق باشه.دلتنگی برو از دل بی نوای منمن سالهای زیادی درد دلتنگی کشیدم‌.نمیخوام دیگه اون درد رو بکشم. عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 0:03

روزها دارن میگذرن و ماهم داریم پیرتر و پخته تر و البته باتجربه تر میشیم.دقیقا بیست و یکم تیرماه یک روز بعداز دفاعت ترکم کردی سال نود و شش.یعنی سه سال پیش. رفتی اما با خاطراتت چه کنم.رفتی و این عشق کهنه توی دل و روحم رو چه کنم.؟رفتی به درک.به نبودنت ع عزیزم توکه نیستی ......ادامه مطلب
ما را در سایت عزیزم توکه نیستی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bano-100 بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 13:46